چرا علویان از نظامهای سیاسی ترکیه دور شده اند؟
تاریخ انتشار: ۱۰ شهریور ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۹۶۷۲۴۳
به گزارش خبرنگار مهر، نشست افقهای نو در روابط جریان اسلام گرایی و علویان ترکیه در اندیشکده مرصاد در قم با ارائه هادی معصومی زارع پژوهشگر مطالعات غرب آسیا و حضور منتقدان حجت الاسلام حسن یوسف زاده عضو هیئت علمی جامعه المصطفی (ص)، رسول نوروزی عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و مسعود صدرمحمدی مدیر میز ترکیه اندیشکده مرصاد برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ادامه گزارشی از این سخنرانی آمده است؛
ورود من به موضوع مناسبات علویان و اسلام گرایان با هدف و دغدغهای فراتر از ترکیه است. یک قطعه از یک پازل سیاستی کلانتر. با این مقدمه ممکن است بعضی ضعفها و اشکالات در جزئیات پیشنهادهای پژوهش وجود داشته که طبیعی به نظر میرسد. در این جلسه بیشتر ایدهای طرح میشود و ما هنوز این ایده را نهایی نکردهایم و به دنبال بازخورد گرفتن و گرفتن نظر کارشناسان در این حوزه هستیم که ببینیم به عنوان جمهوری اسلامی یا بیت شیعی باید مناسباتمان را با ترکیهای که لااقل در چند صد سال اخیر یکی از قطبهای قدرتمند تمدن ساز در جهان اسلام بوده به چه شکل رقم بزنیم؛ به ویژه در ذیل تحولاتی که بعد از سال ۲۰۰۲ و روی کار بودن اسلام گرایان ترک شاهد آن هستیم و احیای نقش دینی و سیاسی ترکیه در جهان اسلام.
ترکیه کشوری متکثر چه از حیث قومیتی و چه از حیث مذاهب است که در آن دو قومیت ترکی و کردی و دو مذهب سنی و علوی نقش آفرینی میکنند. به طور خاص در اگر از دوره عثمانی به این سمت به مناسبات میان جامعه علویان و اهل سنت نگاهی گذرا داشته باشیم، تنش، منازعه و بی اعتمادی یکی از اصلیترین شاخصههای این مناسبات بوده است که با توجه به طبیعت روابط امپراطوری های عثمانی و صفویه طبیعی است. در دوره سقوط خلافت عثمانی هم علیرغم این که میبینید علویها از سقوط نظام خلافت حمایت کرده و حتی از کمال آتاتورک در برهههایی حمایت میکنند و در جنگهای آزادی بخش هم نقش فعالانهای ایفا میکنند.
اندکی بعد از اینکه گردوغبار فضای جدید میخوابد مجدداً شاهد تهمیش و به حاشیه راندن علویان هستیم. مجدداً کشتارهایی در جامعه علویان اتفاق میافتد البته بیشتر با پس زمینههای قومی تا مذهبی. در نتیجه جامعه علویان به هدف خود از فروپاشی خلافت عثمانی که همان احیای نقش سیاسیشان در هندسه قدرت ترکیه باشد، دست نیافتند. فلذا میبینید همواره جامعه علویان در ترکیه به جنبشهای تجزیه طلب و اعتراض به وضع موجود میپیوندند. به عنوان نمونه شاکله اصلی جریانهای چپ در ترکیه در دهههای جنگ سرد را علویان تشکیل میدهند. جامعهای همیشه معترض به نظامهای مستقر اعم از اینکه حکومتهای مستقر حکومت نظامیان باشد یا حکومت اسلام گرایان.
با این حال با روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه و قدرت گرفتن اسلام گرایان از سال ۲۰۰۲ بدین سو، ما شاهد آن هستیم که جامعه علویان در دو برهه مختلف دو واکنش مختلف به قدرت گرفتن اسلام گریان در ترکیه نشان میدهند. به طور طبیعی در ابتدای امر ممکن بود در جامعه علویان این تصور بود که شعارهای اسلام گریان حزب عدالت و توسعه یادآور آن خاطرات تلخ دوره عثمانی است و احتمالاً قدرت گرفتن الگوی اسلام گرا در ترکیه مجدداً به سرکوب و به حاشیه راندهتر شدن بیشتر جامعه علویان منجر شود. این نگرانی موجود بود ولی میبینید حزب عدالت و توسعه با سیاستهایی که در سالهای ابتدایی قدرت خود اتخاذ میکند و به طور خاص با تلاشهایی که برای نزدیک شدن به جامعه علویان اتخاذ میکند تا اندازهای از تشدید این نگرانیها جلوگیری میکند و بارقهای از امید را در میان طیفی از علویهای این کشور به وجود میآورد. اعم از ملاقاتهایی که از سوی مقامات حزب از مراکز دینی علویها انجام میشود. آزادیهای نسبی که داده میشود، تأسیس کارگروه پیگیری مطالبات علویان، چاپ برخی از کتابهای علویان از سوی سازمان امور دیانت ترکیه و...
با این حال از سال ۲۰۱۱ بدین سو و به طور خاص از آغاز بحران سوریه و نقش آفرینی دولت اردوغان برای ساقط کردن دولت منسوب به علویها در سوریه، مجدداً نگرانیها و هراسها به جامعه علوی ترکیه بازگشته و بدبینی و سرخوردگی در این جامعه بسیار تشدید میشود و روابط بین طرفین رو به وخامت کم سابقهای میگذارد.
در هر صورت اگر شاخصههای کلی سیاسی و دینی جامعه علویان ترکیه را در دوره ترکیه نوین (ترکیه بعد از سقوط عثمانی) را بخواهیم بیان کنیم میتوانیم به این شاخصهها اشاره کنیم:
۱. بحران هویت؛ جامعه علویان به شدت دچار بحران هویت هستند.
۲. فقدان رهبری دینی و سیاسی یکپارچه و قدرتمند و کاریزما در این دوره
۳. فقدان نهادهای دینی قدرتمند
۴. محرومیت تاریخی از قدرت و تصور شهروند درجه دو بودن
۵. فقدان نیروی انسانی متخصص
۶. فقدان نهادهای خلق کننده بسیج اجتماعی
۷. فقدان قدرت اقتصادی قابل توجه
۸. فقدان گرایشهای هویتی دین محور
۹. فقدان عمق استراتژیک یا کشور قدرتمند حامی
۱۰. چند پارگی و چنددستگی و اختلافات سیاسی و قومیتی (هم تکثر قومیتی هم اختلافات سیاسی و اختلافات بر سر جامعیت و رهبری)
۱۱. گرایش به احزاب لیبرال و چپ گرا
۱۲. بی اعتمادی به اهل سنت ترکیه و نگرانی از رشد اسلام گرایان سنی در این کشور. (این ناهمزیستی یا همزیستی غیرمسالمت آمیز و پر از تنش به طور طبیعی باعث این شده که علویها هیچ گاه خودشان را به عنوان شهروند درجه یک در جامعه ترکیه نبینند و خودشان را همیشه محروم از قدرت و محروم از امتیازات برابر با شهروندان ترک سنی ببینند. چه علویان کرد، چه علویان ترک، چه علویان عرب در استان هاتای.)
دیدگاه ما در اندیشکده مرصاد این بود که با همه مشکلاتی که ما با اسلام گرایان ترک داریم و با همه تنشهای تاریخی که ما با اینها داشتهایم و کماکان داریم و با همه زمینههای بالقوه تشدید منازعات بین ما و ایشان میتوان گفت که همگرایی با اسلام گرایان ترک بهترین گزینه برای ما است. آقای صدرمحمدی زحمت کشیده و در پژوهشی با عنوان «تصویر تهران» این مساله را به خوبی ترسیم کردهاند و ارائه بنده هم تا اندازهای مکمل آن پژوهش به حساب میآید.
البته این به این معنا نیست که اسلام گرایان ترک در قالب فعلیشان میتوانند برای ما کاملاً مطلوب باشند اما زمینههای همکاری بین ما و آنها بیشتر از جریانهای پان ترکیستی است که شاید خصومتشان با ما بیشتر باشد و ما نتوانیم منازعات و اختلافاتمان با آنها را مدیریت کنیم. اما این جریان اسلام گرا با همه مشکلاتی که ما با آن داریم و بخشی از در پرونده سوریه متبلور شد، در هر صورت به نوعی امکان مدیریت پروندهها با آنها وجود دارد و میتوان با آنها به یک بازی برد-برد رسید.
در هر صورت ما فراروی خودمان سه گزینه بیشتر نداریم تا مناسباتمان با اسلام گرایان ترک را ریل گذاری کنیم و به تعاملات و مناسبات بین خودمان جهت دهیم.
رویکرد اول
اول اینکه اسلام گرایان ترک را تهدید (حتی در سطح استراتژیک) ببینیم کما اینکه این نظر در میان لایههایی از سیاست سازان و تصمیم گیران نظام وجود دارد و بر این باورند که شاید جریانهای لیبرال در ترکیه برای منافع ملی ایران و منافع بیت شیعی بهتر باشند. ما این را تا اندازهای از خود دوستان شیعه ترک در ترکیه هم شنیدهایم که لیبرالها برای ما از اسلام گرایان و حزب عدالت و توسعه بهتر هستند. این دیدگاه یک امتدادی هم در ایران دارد و طرفداران خاص خودش را دارد. براساس این نگاه وضعیت مطلوب برای ما آن است که بتوانیم از طریق ایجاد ائتلاف بین جریانهای لیبرال سنی با جامعه علویان و کردها، اسلام گرایان ترک را از تخت به پایین بکشانیم. این میتواند یک فواید و یک سری تبعات داشته باشد که در سند ذکر شده است. اگر من بخواهم اینها را به اجمال بگویم میتوانم به چند مورد اشاره کنم که حذف اسلام گرایان ترک یا ایجاد ائتلاف علیه آنها چه تبعات و آسیبها و مخاطراتی میتواند برای ما در پی داشته باشد:
اول: حذف ساختار متجانس سیاسی اسلام گرا در همسایگی ایران… واقعیت این هست که هیچ نظام سیاسی در یک منظومه منطقهای نمیتواند دوام بیاورد الا اینکه تلاش کند ساختارهای سیاسی پیرامون خودش را متجانس کند. اولین کاری که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم در اروپای غربی دنبال میکند تحمیل الگوی لیبرال دموکراسی بر کشورهای موجود است. چون میداند بخشی از منشأ منازعه در اروپای غربی عدم تجانس بین نظامهای موجود در آن بود.
طبیعتاً اگر آمریکا بخواهد منازعه را در اروپای غربی به پایان برساند و بخواهد جلوی پیشروی و توسعه شوروی را بگیرد اولین کار و اولین گام گسترش لیبرال دموکراسی در کل کشورهای اروپای غربی است. بر اساس همین منطق، نظام اسلام گرای ایران هم بدون وجود نظامهای اسلام گرا در سطح منطقه نمیتواند به تنهایی در مقابل نظامهای سکولار و لیبرال غرب گرا در سطح منطقهای مقاومت کند. با همه تهدیدات بالقوه نظامهای اسلام گرای سنی، در هر صورت تجانس در اسلام گرایی در نهایت یک زمینههای مشترکی را برای تقابل با توسعه لیبرالیسم در منطقه ایجاد میکند. بدون ساختار متجانس سنی در پیرامون ما، طبیعتاً مقاومت یک تنه در مقابل موج لیبرالیسم مهاجم شاید بسیار سخت باشد اگر نگوییم محال خواهد بود.
دوم: ایجاد ائتلاف علیه اسلام گرایان باعث خواهد شد روابط ما ایشان هم در پرونده ترکیه و هم در برنامههای منطقهای بسیار دچار تنش شود. این در شرایطی است که امروزه ایشان به یک قدرت تأثیرگذار در مناسبات داخلی ترکیه تبدیل شدهاند و به نظر میآید حذفشان از قدرت به این راحتیها امکان پذیر نیست. هویتشان شکل گرفته و نفوذشان در ساختار قدرت تا اندازه قابل توجهی تثبیت شده است.
سوم: با توجه به تحولاتی که در سطح منطقهای دارد اتفاق میافتد و شکل گیری یک ائتلاف منطقهای و بین المللی علیه جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت، طبیعتاً امروز زمین خوردن اسلام گرایان در ترکیه بیش از هر چیز بیش از اینکه به سود منافع شیعیان باشد به نفع محور طرف مقابل هست که آنها هم امروز نوک پیکانشان را علیه کلیت اسلام گرایی سیاسی در منطقه نشانه گرفتهاند.
چهارم: بدون همراهی با اسلام گرایان ترک، پل زدن به فضای گفتمانی و سیاسی اسلام گرایان سنی در جهان عرب دشوار خواهد بود؛ بخاطر مشکلاتی که ما به طور خاص با عربها به طور تاریخی و ساختاری داشتهایم و به ویژه در ذیل شرایط ایران هراسی و شیعه ستیزی که در بین کشورهای عربی عمدتاً وجود داشته است.
رویکرد دوم
رویکرد دوم یک رویکرد پراگماتیستی و مقطعی غیرثابت هست که ما براساس شرایط و تحولات و اتفاقاتی که قرار است در ترکیه بیفتد ما آنها را پیش بینی کنیم و سیاست و هم پیمانیمان را براساس تحولات کاملاً تغییر دهیم. امروز با اسلام گرایان باشیم فردا با طیف لیبرالها باشیم و … این هم یک الگوی کاملاً عمل گرایانه است که برخی توصیهشان این است که ما به جای هم پیمانی با اسلام گرایان ترک و کار مشترک با آنها ببینیم شرایط به کدام سمت میرود و با طرف قوی در ترکیه ببندیم. این هم سیاست خاصی است که فواید و نکات ایجابی خاص خودش را دارد اما یک سری چالشهایی هم ایجاد میکند که اولین و مهمترینش بی اعتمادسازی طرفهای مقابل به سیاست خارجی ما هست. یعنی رفتاری که امروز عربستان در یمن و سوریه و عراق و… دارد با هم پیمانهایش انجام میدهد. امروز همراه است. پس فردا رها میکند. امروز با تو هست دو روز بعد با دشمنت میبندد. عدم وجود ثبات در سیاست خارجی نه تنها نکته مثبتی نخواهد بود بلکه حتی آن طیفهایی که زمینه همکاری دارند را نیز نسبت به ما بی اعتماد خواهد کرد. نکته بعدی یک چهره ماکیالیستی و متذبذب از سیاست خارجی ایران نشان میدهد که به نظر میآید در نهایت خودش به عنوان یک مانع عمل خواهد کرد.
رویکرد سوم
پیشنهاد یا راهبرد سومی که میتوان پیشنهاد داد، ایجاد یک ائتلاف جدید میان جامعه علویان با اسلام گرایان سنی است. یعنی سختترین گزینه و پیچیدهترین گزینه و در عین حال و در صورت شکل گیری و متولدشدن، به عنوان مستمرترین، با ثباتترین و پرفایدهترین گزینه ممکن.
البته این سختیهای خودش را دارد. به این راحتی نیست. ما کاملاً متوجه هستیم. حالا جزئیاتش را عرض میکنم. ولی به نظر میآید در صورتی که جامعه علوی ترکیه موفق شود با اسلام گرایان ترک وارد پروژه سیاسی دراز مدتی شود این میتواند برای طرفین بسیار سودمند و مفید باشد. البته این به معنای آن نیست که با طرفهای غیراسلام گرا باید وارد خصومت شد. صحبت از یک هم پیمانی و ائتلاف سیاسی است که به طور خاص در ایام انتخابات و در توزیع قدرت سیاسی تأثیرگذار است و طبیعتاً تعهدات و الزامات و تکالیف خاص خودش را هم به طرفین تحمیل میکند. اما این به این معنا نیست که این ائتلاف قرار است با کردها وارد درگیری شود یا جامعه شیعی قرار است خودش را باترک های لیبرال وارد درگیری کند. یک نوع موازنه قدرت بین طرفهای مقابل هست. از طریق سازوکارهای سیاسی، اقتصادی و هویتی که حالا توضیح خواهم داد.
فواید این گزینه
این راهبرد چه فواید و منافعی میتواند در پی داشته باشد؟
اول: ایجاد اهرم نفوذ در داخل ساختار سیاسی ترکیه برای نخستین بار در طول تاریخ معاصر. وقتی روابط بین ایران و ترکیه را در دوره معاصر نگاه میکنیم میبینیم که عمده چیزی که روابط بین ما و ترکها را شکل داده در این دوره، نیازها یا وابستگی متقابل اقتصادی بوده یا تهدید مشترک! این خوب هست اما کافی نیست. برای ایجاد یک ائتلاف دراز مدت ساختارمند تاریخی خیلی مناسب نیست چون تهدید ممکن است هر آن زایل شود و نیازمندیهای اقتصادی ممکن است توسط جریان دیگر یا کشور دیگری تکمیل شود. مثلاً همین مسئله انرژی که ترکیه تا اندازهای به انرژی ایران وابسته هست ممکن است با کشف میادین گازی و نفتی در حوزه مدیترانه برطرف شود. کما اینکه الان هم میادینی در مرزهای با قبرس کشف شده است. این رفع نیاز به ترکها یک حاشیه مانور گستردهتری میدهد برای اینکه بتوانند سیاست خارجیشان را مستقلتر از ما دنبال کنند.
دوم: فایده دوم این هست که ما میتوانیم از طریق ایجاد این شراکت اسلام گرایان ترک را در برخی پروژههای منطقهای شرطی کرده و همراه کنیم.
سوم: کمک به خنثی سازی جنگهای مذهبی هست که به طور خاص ما از سال ۲۰۰۴ و ۲۰۰۰۳ در منطقه شاهدش هستیم. منازعات و تنشهای مذهبی در منطقه بسیار بالا گرفته و بیش از این قابل تحمل نیست. ما اگر بتوانیم در جامعه سنی شریک قدرتمند و همراهی داشته باشیم (علیرغم همه اختلافات و رقابتها) کمک خواهد کرد که تا اندازه زیادی تنشهای مذهبی در سطح منطقهای خنثی شود. اگر بخواهم مختصر به آن اشاره کنم از زمانی که محاصره قطر آغاز شد و شبکه الجزیره پروژه تنش مذهبیاش را کاهش داد و ادبیات مذهبی و فرقه گرایانه اش را تا اندازه زیادی کاهش داد آن رویکرد ایران هراسی و شیعه هراسی در رسانههای عربی و در افکار عمومی عربی بسیار تنزل پیدا کرد. این را با سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۵ مقایسه کنید. الجزیره رسانهای است که خانهای در جهان عرب نیست الا اینکه الجزیره آن را دیده است. اگر مردم عرب در روز پنج بار نماز میخوانند، الجزیره را یک بار حداقل در روز تماشا میکنند. رسانه اول جهان عرب است. ایجاد یک شریک سنی به طور خاص شریکی که تسلط بسیار زیادی بر رسانههای سنی دارد کمک خواهد کرد به کاهش دامنه و شدت جنگهای مذهبی و دینی در سطح منطقه.
چهارم: فایده بعدی که برای ما به عنوان جامعه شیعی جمهوری اسلامی دارد ظرفیت ترکها در ایجاد همگرایی با طیفهای اسلام گرای عرب هست. ترکها میتوانند نقش میانجی را بین ما و اسلام گرایان عرب که در این چند سال روابطشان با ما در ذیل تحولات یمن و سوریه بسیار دچار تنش شده، به عنوان یک واسط و میانجی پروژه آشتی را دنبال کنند
پنجم: نکته بعدی به مرجعیت اهل سنت داخل ایران برمی گردد. شما باید به این توجه کنید که این اهل سنت بومی با توجه به اینکه نظام و حکومت شیعی است تلاش خواهند کرد آن فرایند هویت یابیشان را با یک نقطه مرجع سنی در ورای مرزهای کشور پیوند بزنند. این نقطه مرجع میتواند عربستان سعودی باشد میتواند ترکهایی باشند که ظرفیت همکاریهای مشترک بین ما و آنها زیاد است. وجود اقلیت سنی در ایران و اقلیت علوی در ترکیه میتواند به نوعی خلق روابط راهبردی را بر طرفین فرض کند. من نه تنها این را نقطه سلبی و منفی نمیبینم بلکه یک نقطه مثبت میبینم که یعنی شما مرجعیت مذهبی و هویتی علویان با جمهوری اسلامی ایران هست و مرجعیت هویتی و مذهبی اهل سنت ایران با الگوی اسلام گرایان ترک؛ به جای عربستان سعودی.
آیا راهبرد سوم شدنی است؟
اما سوالی که اینجا پیش میآید این است که آیا واقعاً ایجاد این ائتلاف شدنی است یا خیر؟ پرسش مهم این است که آیا میشود بین جامعه علویانی که در منتهی الیه لیبرالیسم و طریقت گرایی هستند و اسلام گرایان سنی که شما خوف و ترس از رویکردهای نوعثمانی ایشان را دارید، ائتلافی را ایجاد کرد؟!
به نظر من در پژوهشی که انجام دادیم این شدنی است و مواردی هم در تاریخ معاصر ترکیه انجام شده است. مثلاً در انتخابات ۱۹۹۶ و در برخی از شهرها آرای علویان به جای اینکه به طور سنتی به سبد چپها ریخته شود به سبد فهرست نجم الدین اردکان ریخته میشود. فکر میکنم در خود شهر سیواس است. در سند به آن اشاره کردهایم. در دوره جدید از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱ مناسبات نزدیکتر میشود. یک خوشبینی در جامعه علویان نسبت به اسلام گرایان ترک به وجود میآید که بحران سوریه تا اندازه زیادی آن را بر هم میزند.
به نظر میآید عامل اصلی که علویان ترک را از نظامهای سیاسی پی در پی در ترکیه دور کرده است، طرد آنها از طرف این نظامها و نگرانی ایشان از امنیت هستی شناسانه خودشان بوده است. اینکه موجودیت من در تهدید هست. برای نمونه اقدامی که آقای رجب طیب اردوغان در نامگذاری جسر سلطان سلیم کرد، یک نامگذاری است. اما برداشتی که جامعه علوی از آن میکند این است که شما مجدداً میخواهید با رویکردهای نوعثمانی به کشتار علویها دست بزنید. در حافظه تاریخی جامعه علوی سلطان سلیم به مثابه نماد کشتار علویان بازخوانی میشود. به نظر میآید بزرگترین مانع این است؛ طرد اینها و نگرانی اینها از اینکه اسلام گرایان میخواهد مجدداً آن کشتارهای تاریخی را احیا کند یا نهایتاً قدرت گرفتن اینها منجر به تقویت این رویکردها میشود. فلذا به نظرم معارضه جامعه علویان با اسلام گرایان ترک و گرایش چند دههایشان به سکولاریسم و لیبرالها در جامعه ترکیه (در کنار برخی زمینههای بینشی و تاریخی) بیشتر متأثر از طردشان از ساختار قدرت بوده است. اگر شریکی در ساختار قدرت پیدا شود که حاضر باشد سهم عادلانهای به ایشان از قدرت بدهد، خلق همگرایی شدنی است. شما میبینید که برخی از رهبران شیعی یا علوی به صراحت به این اشاره میکنند. آن زمان که اردوغان گفته بود من خودم علوی هستم میبینید که پاسخ میدهند که اگر شما واقعاً علوی هستید نیاز نیست شعار بدهید. سهم ما را از قدرت بدهید و ما خودمان قبول میکنیم که شما به اندازه ما علوی و شیعه هستید. به سهم سی درصدی از قدرت اشاره میکنند. به سهمیه بیست یا سی فرماندار اشاره میکنند. دغدغه اصلی آنها این است که از طریق ورود به ساختار قدرت سیاسی بتوانند بقا و موجودیت و هویت علوی خودشان را تضمین کنند.
واقعیت این است که ما این سند را سال گذشته نوشتیم و تا اندازهای مشمول مرور زمان شده است. حدود ده ماه پیش. آن زمان پیش بینی ما این بود که در انتخابات پیش روی شهرداریها، اسلام گرایان ترک با شکستهای نسبی مواجه خواهند شد. باز هم پیش بینیمان این بود که موج انشقاق و واگرایی در داخل خود صفوف اسلام گرایان ترک و به طور خاص حزب عدالت و توسعه افزایش پیدا خواهد کرد. شما مناسبات آقای عبدالله گل و داوود اغلو با رجب طیب اردوغان را از چند سال پیش مشاهده کردهاید! جدایی چند روز گذشته آقای علی باباجان از حزب عدالت و توسعه به مثابه شوک دوم پس از شکست در انتخابات استانبول و چه بسا نقطه آغازی بر خروج افراد دیگری از حزب عدالت و توسعه باشد. این طبیعتاً به شکننده شدن جایگاه اسلام گرایان ترک منجر خواهد شد.
در چنین شرایطی که وضعیت اسلام گرایان ترک به شکنندهترین سطح خود خلال قریب به بیست سال اخیر رسیده است، این یک فرصت تاریخی است برای جامعه علویان و جمهوری اسلامی که با ورود به ایجاد یک ائتلاف بین جامعه علویان و اسلام گرایان ترک بتوانند حضور خود را در ساختار قدرت در ترکیه ساختارمند کنند. ما این شناخت را از اسلام گرایان سنی همیشه در این چند دهه داریم که دال مرکزی گفتمان اسلام گرایان سنی، قدرت است. برخلاف تشیع که گفتمانش در طول تاریخ گفتمان هویت بوده است. گفتمان اهل تسنن به خاطر سیطره و تسلطش بر ساختار قدرت و سوار بودن شبه انحصاری بر مرکب قدرت در جهان اسلام، مسئله اولشان سلطه و قدرت هست. در نتیجه بسیار اتفاق میافتد که برای نگهداشت قدرت، در تغییر و تنازل از آن مبادی فکری و مذهبیشان انعطاف نشان میدهند. بر این اساس، ضعف اسلام گرایان در ترکیه یک فرصت برای جامعه علویان و حتی خود اسلام گرایان ترک است.
هدف اما زدن اسلام گرایان نیست. هدف کسب قدرت برای تضعیف دیگری نیست. هدف اصلی این پژوهش نزدیک شدن به اسلام گرایان ترک برای پروژههایی به مراتب مهمتر از ترکیه است. نگهداشت ترکیه، هویت بخشی به جامعه علویان و همراه کردن ترکیه در پروندههای مهمتری در سطح منطقه.
گامهای عملیاتی
با توجه به این، چه باید کرد؟ به صورت عملیاتی، گامهای منتهی به خلق چنین همگرایی کدامست؟
پیشنهاد ما به طور خاص در سه حوزه هویتی، اعتقادی، اقتصادی و سیاسی است. اینها باید دنبال شود تا ما بتوانیم در ایجاد این ائتلاف موفق شویم.
الف: در حوزه هویتی
ما به طور خاص در حوزه هویتی و اعتقادی باید تلاش کنیم (به عنوان جمهوری اسلامی ایران به نحو خاص و به عنوان جامعه شیعی به نحو عام) که مقداری جامعه علویان را از وضع موجود رها کنیم و به آن استقلال دهیم. واقعیت این است که جامعه علویان هیچ گاه یک کنش گر هویتی نبوده است. در بهترین حالت در میان ایشان کنشگران سیاسی دیده میشود که نهایتاً به دنبال تغییر وضعیت موجود بودهاند؛ بدون ارجاع به آن شاخصههای هویتی علوی خودش. از همین رو این هدف را از خلال گرایش به جریانهای چپ گرا دنبال میکردهاند.
در نتیجه موفقیت جامعه علوی در نقش آفرینی مؤثر و سازنده در ترکیه در شکل مطلوب آن، صرفاً از طریق انسجام نخبگان و تودههای علوی در ذیل شاخصههای گفتمانی و هویتی مذهبیشان امکان پذیر خواهد بود. این هویت یابی و احیای هویت مذهبی و اجتماعی جامعه علویان میتواند بر سه رکن معنویت جویی و اخلاق گرایی، الهیات اجتماعی و محبت آل البیت مفصل بندی شود.
ب: در حوزه اقتصادی
گام بعدی اقتصادی است. واقعیت این است که جامعه علویان در ترکیه تا زمانی که از این فقر و محرومیت و انزوای اقتصادی رها نشوند به ارتقای هویتی و مذهبی ایشان نمیتوان چندان امید داشت. اقتصاد واقعاً یک نقش بسیار مهمی دارد و باید تلاش شود علویها از این فضا خارج شده و به یک قطب قدرتمند اقتصادی در داخل ترکیه تبدیل شوند. به طور معین نمیتوان توقع داشت که با اقتصاد چمدانی و انفاقی و صدقه دادن اینها را از نظر اقتصادی قوی کرد.
پیشنهاد این هست که اینها را از همان فضای چند میلیارد دلاری صادرات ترکیه به ایران و عراق، سهم معینی را به طور هدفمند به جامعه علویان در داخل ترکیه واگذار کنیم. این یک نوع هدفمند کردن مناسبات اقتصادی است که تقویت جامعه علویان را هم در پی دارد.
ج: در حوزه سیاسی
گام بعدی گام سیاسی است که پیشنهاد میشود با وساطت و میانجی گری ج. ا. ا دنبال شود و آن هم تلاش برای خلق یک ائتلاف نانوشته میان جامعه علویان و اسلام گرایان ترک برای انتخاباتهای پیش رو و به ویژه انتخابات پارلمانی پیش روست.
گذشت که به هر حال ما شاهد افول اسلام گرایان ترک هستیم. به دلایل متعدد:
ابتدا سیاستهای جنجالی حزب عدالت و توسعه که باعث انشقاق و خروج بعضی از رهبران قدرتمند درجه یک آن شده است.
دوم: فعالیت گسترده معارضان و تلاششان برای زمین زدن اسلام گرایان
سوم: فشار قدرتهای غربی به طور خاص انگلستان و امریکا که میخواهند اینها را مهار کنند و دچار ضعف شدید کنند و اینها را به حاشیه قدرت ببرند.
چهارم: کاهش ارزش پول ملی و بی ثباتی اقتصادی که به نظر میآید یکی از دلایل شکستهای اخیر ایشان بوده است.
پنجم: متشنج شدن روابط ترکیه با تمام اطرافیان در این چند ساله که در واقع ترکیه در سیاست خارجی خودش کاری کرد که به جای اینکه مشکلاتش با کشورهای همجوار صفر شود، برعکس مشکلاتش با تمام طرفهای مرزی و همسایگان افزایش پیدا کرد. با یونانیها به یک شکل، با اروپاییها به یک شکل، با ارمنستان و روسیه و ایران هر کدام به یک شکل، با عراق تنشهای برقرار است. با کردها به یک شکل، با سوریها به یک شکل. باعربستان و امارات به یک شکل.
در واقع طرفی نمانده که ترکیه بتواند روی آن سرمایه گذاری کند جز جریانهای اخوانی در کشورهای عربی که هیچ کدام از اینها قرابت جغرافیایی با ترکیه ندارند.
ششم: متشنج ترشدن شدیدتر روابط اسلام گرایان با دیگر اقلیتهای هویتی در داخل ترکیه همچون علویها و کردها
اینها زمینههایی است که باعث خواهد شد اسلام گرایان ترک در انتخابات پیش رو با شکست دیگری مواجه شوند و با ریزش بیشتری در کرسیهای پارلمانی مواجه شوند. کما اینکه در همین انتخابات اخیری که سال ۲۰۱۸ برگزار شد و در مقایسه با انتخابات سال ۲۰۱۳، شاهد ریزش ۲۱ کرسی بودیم.
چرا جمهوری اسلامی؟!
نقطه آخر این هست که چرا ما به عنوان جمهوری اسلامی ایران باید این کار را بکنیم؟ گفتیم که به هر حال اسلام گرایان ترک با یک شوک سنگین مواجه شدهاند. انشقاقات میان ایشان زیاد است. احتمالاً حزب علی بابا جان و عبدالله گل در حال تأسیس هست. احتمال تأسیس حزب از سوی داوود اغلو هم هست. این باعث خواهد شد در انتخابات پیش رو احتمالاً اسلام گرایان کرسیهای بیشتری را از دست بدهند. این را خودشان میدانند و به دنبال ایجاد ائتلاف با طرفهای غیراسلام گرا خواهند بود. طیفی با کردها، طیفی با جریانهای لیبرال ترک.
در نتیجه قابل پیش بینی است که اینها از این خانه سنتی خودشان خارج خواهند شد و با غیراسلام گرایان وارد ائتلافهای جدید خواهند شد. مانند تجربه شیعیان در انتخابات سال گذشته در عراق که ائتلاف بین کمونیستها و اسلام گرایان و طیفهای مختلف متضاد از حیث تجانس اعتقادی و گفتمان هویتی را شاهد بودیم. و این یعنی خروج از اقتضائات هویت به سوی اقتضائات قدرت. این وضعیت اتفاق خواهد افتاد. روغنی است که دارد ریخته میشود، چرا نباید از این فرصت استفاده مطلوب را برد؟!
در این شرایط ج. ا. ا چند مزیت نسبی دارد که ضریب موفقیت آن را در پیشبرد این طرح بالا میبرد:
اولاً تجانس دینی و اعتقادی نسبی جمهوری با جامعهٔ علویان این کشور. البته در بین طیفی از علویان ترک بعد هویت قومی بسیار پررنگ است.
نکتهٔ دوم به اشتراک منافع ایران با اسلام گرایان ترک در بسیاری از پروندههای منطقهای و به طور خاص تهدیدات مشترکی که متوجه طرفین است.
سوم نفوذ عملی ایران بر بخش عمدهٔ جامعهٔ شیعیان اثنی عشری ترکیه. این نفوذ طبیعتاً میتواند در خدمت خلق ائتلاف میان جامعه علویان در معنای خاص آن با اسلام گرایان ترک مفید افتد.
و اما چالشها
طبیعتاً من واقف به این هستم که چالشها و موانع جدی است.
اول اینکه این تاریخ حیات جامعهٔ علویان با سکولاریسم پیوند خورده است که در نتیجه احیای هویت دینی ایشان را با دشواری مواجه میکند.
دوم هراس تاریخی علویها از اسلام گرایان اسلامی طبیعتاً یک نوع تضاد ساختاری بنیادی بین طرفین ایجاد کرده است که تلاش برای ائتلاف بین اینها را باز دچار چالشهای زیادی خواهد کرد.
مانع سوم به تبختر اسلام گرایان اسلامی و احساس بی نیازی اینها از اقلیتهای شیعی بازگشت دارد. در تعاملاتشان کماکان مشخص است که ظاهراً خیلی نمیخواهند از وضعیت موجود عبرت بگیرند اما شاید این شکست اخیر در استانبول تا حدی بیدارشان کرده باشد.
مانع چهارم اما تلاشهای قدرتهای غربی برای عدم شکل گیری چنین ائتلافی است. طبیعتاً روابط تنگاتنگی که انگلستان و آمریکاییها روی جریانهای لیبرال و از جمله نخبگان علوی دارند به مثابه مانعی جدی عمل خواهد کرد.
مسئلهٔ بعدی چنددستگی و چندپارگی جامعه علویان در داخل ترکیه خودش یک مانعهایی است، ما با یک جامعه یک دستی مواجه نیستیم که بتوان یک نسخه برای آنها تجویز کرد.
کد خبر 4707155منبع: مهر
کلیدواژه: ترکیه سوریه خاورمیانه کنفرانس بین المللی عید غدیر خم فعالیت های قرآنی معرفی کتاب علوم انسانی اسلامی مباهله فلسفه سازمان تبلیغات اسلامی ماه محرم ابن سینا امام حسین ع گفتگوی ادیان آیت الله جوادی آملی سرای اهل قلم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۹۶۷۲۴۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا کشوری مثل مصر سریال حشاشین را ساخت؟
پژوهشگر جریانهای اسلامی میگوید مصر به خاطر مصرف داخلی و مخالفت با اسلام سیاسی و آمادگی جهان اسلام به این سریال پرداخت. بعید هم نیست در آینده به دیگر جریانها و فرقهها بپردازند و ما با اسلام سیاسیهراسی مواجه شویم. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست نقد و بررسی سریال حشاسین با حضور حجتالاسلام مهدی فرمانیان استاد تمام دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی، حجتالاسلام سید علی بطحایی مدیر کل پژوهش دانشگاه ادیان و مذاهب، فرقهشناس و پژوهشگر جریانهای اسلامی و مهدی علمی دانشور استادیار ادیان شرق دانشکده ادیان و مذاهب برگزار شد.
بطحایی بحث خود را با موضوع جریان های فکری مصر آغاز کرد و گفت: سریال حشاشین نسل جدید را درگیر کرده است. نسل جدید بر خلاف ممانعتها این سریال را دیدند. نظر کلی بنده از سریال همان ضرب المثل معروف است که گفت «بعضیها کج گفتند، اما رج گفتند.» کج گفتنش با آقای دکتر فرمانیان و دانشور است و رج گفتنش با من. رج گفته یعنی برنامه و هدف دارد و کار او روی حساب است. روی جریانهای فکری، این سریال را ارائه داده است. این سریال را در قد و قواره سریال تاریخی نبینیم بلکه این فیلم، یک نبرد جریانی است که صحنۀ آیندۀ جهان اسلام را تشکیل میدهد. نبرد جریان های فکری در این اتفاق رخ میدهد. به چه معنا؟ جریان شناسی جهان اسلام حوزه مغفولی است. آینده پژوهیِ آن، مغفول تر است و از همه مغفول تر، نبرد بین جریانهاست که صحنه آینده جهان اسلام را شکل میدهد. در مصر و تونس و مغرب و ترکیه همین گونه است. تلاقی جریان ها صحنه آینده جهان اسلام را می سنجد.
اصطلاح "حشاشین" مربوط به ترور فرماندهان صلیبی استوی افزود: اسلام سنتی خیلی در تلاقی با جریانات وارد نمیشود و حاشیه امنی برای خود دارد. روشنفکری هم بدنهی مردمی ندارد و حضور اجتماعی هم نمیتواند داشته باشد؛ منتها سه جریانِ اسلام سلفی با قرائت جامعی که دارد و نیز اسلام سیاسی و اسلام سکولار صحنهی آینده جهان اسلام را میسازند که باید در حوزه آیندهپژوهی به آن توجه کنیم تا به مشکلی برنخوریم.
سریال حشاشین به نزاریان شام ارتباط دارد
بطحایی گفت: باید به نکته ای توجه شود؛ اگر توجه نکنیم، بقیه تحلیلها فایده نخواهد داشت. چون بعضی می گفتند این سریال آمده تا ولایت فقیه یا مهدویت را بزند، اما سرحلقه این سریال این است که چرا مصر این دغدغه را داشت؟ چون نزاریان ارتباطی به مصر ندارد. نزار پس از اینکه از خلیفه نهم عزل می شود، مدت کوتاهی به اسکندریه مصر میرود و مدتی در آنجا میماند. برای اینکه نشان دهد من حکومت دارم، سکهای ضرب میکند که ظاهراً در موزه آقاخان تورنتو نگهداری میشود. مدت کوتاهی حکومت میکند و بعد لشکری میآید و او را میکشند. بنابراین این سریال به مصر مربوط نیست به لوئانته یا نزاریان شام ارتباط دارد و عمدۀ آن به ایران مرتبط است. مصر به خاطر مصرف داخلی و مخالفت با اسلام سیاسی و آمادگی جهان اسلام به این سریال پرداخت. بعید هم نیست در آینده به دیگر جریانها و فرقهها بپردازند و ما با اسلام سیاسیهراسی مواجه شویم. پنج قسمت اولش است که به اسلام سیاسی بر خورده است.
مصر لیدر جریان فکری جهان اسلام است
وی با طرح این سؤال که در مصر چه اتفاقاتی افتاد، گفت: باید موجهای تاریخی مصر را یک مرور کنیم و بعد ببینیم اسلام سنتی و سایر جریانهای فکری چه واکنشی نسبت به این موجها داشتند. از 226 سال قبل در 1213 قمری یا 1798 میلادی که ناپلئون حمله میکند و میگویند توپهای ناپلئون مسلمانان را بیدار کرد، تقریباً 6 موج مصر را فرا گرفت. مصر با بقیه کشورهای عربی تفاوت دارد. کشورهای عربی پول دارند، اما مصر پول ندارد.
بحطایی ادامه داد: کتابی با نام «مصر از زاویهای دیگر» از خانم جمیله کدیور منتشر شده است. سفرنامه 300 صفحهای جریانات فکری را در آن بازه زمانی خوب ریشهکاوی کرده است. مصر مهم است. شناخت مصر مهم است. این سرزمین، لیدر جریان فکری جهان اسلام است. از 226 سال قبل تا الان جریان اول که تاکنون ادامه دارد، محمدعلی پاشا و طهطاوی بود. کتابی با عنوان «تخلیص الابریز فی تلخیص باریز» نوشته شد. یعنی پاکسازیِ آب را بیاور تا چهره مشعشع پاریس را نشان دهیم. در این کتاب اولین واکنشهایی که اسلام نسبت به مدرنیته و حمله ناپلئون دارد و علت عقب ماندگی اسلام را خوب تحلیل کرده است. اینها نسل اول هستند که با سختافزارهای غرب مواجه می شوند که چرا غرب از جهتهای مختلف جلوتر از ما است. این جریان شکست می خورد.
این پژوهشگر فرقهها گفت: نسل دوم امثال سید جمال است که بیداری اسلامی را مشخص میکند و عبدُه که اسلام انقلابی و بیداری را مطرح میکنند. نسل سوم، با جنگ جهانی اول مواجه می شود که سعد زغلول است. در این دوران بریتانیا جدا میشود.
روح فرهنگیِ حاکم بر مصر را تفکرات سکولار شکل میدهد
وی با اشاره به اینکه از کنار نسل چهارم و پنجم سه جریان شکل میگیرد،افزود: یکی پان عربیسم است به سردمداری جمال عبدالناصر. او ناسیولانیست دیکتهای و دیکتاتوری است. دوم، حسن البناء است که در همین دوران، شکلگیری اسرائیل را شاهدیم. پانعربیسم در مصر خودش را خوب نشان میدهد. در کنارش طه حسین است که نباید آن را متعلق به گذشته بدانیم. دقیقترین بستهای که درباره سکولاریزم و لیبرالیسم در مصر ارائه میشود، متعلق به اوست. در کتابهای «فی الأدب الجاهلی»، «فی التاریخ الجاهلی» و «مستقبل الثقافة فی مصر» اندیشه خود را میگوید. تکلیف خودش را مدرنیته مشخص می کند. به جهان اسلام نسخه میدهد که چه قسمتهایی از فرهنگ غرب را بگیریم. وزیر امروزین مصر میگوید روح فرهنگیِ حاکم بر مصر، طه حسین است.
بطحایی گفت: الان در مصر دوئلی بین اسلام سیاسی و اسلام سکولار است. تقریباً اسلام سنتی جمع شده است. تنها یکی از مشاوران احمد الطیب گفته بود سریال حشاشین به فرقهگرایی منتج میشود. اسلام سنتی در مصر اسلام کاملاً کنترل شده است. در هر صورت الأزهر واکنش مطلوبی ندارد. اما میداندار در تمام این صحنهها، خالد منتصر و عکاشه است. اینها افراد تأثیرگذاری هستند. پزشک خالد در خیلی از حوزهها وارد شده و سکولاریزم است. او دو سفر به آلمان و هلند میرود. میگوید واکنشها را نسبت به حشاشین میدانم. با مسلمانان هلند که صحبت کردم، از لحاظ لهجه انتقاد کردند، اما از نظر جریانی میگویند، به نظر ما بهترین فیلمی است که توانسته اسلام سیاسی و تکفیریها را منکوب کند.
وی با تصریح بر اینکه خوراک این فیلم کاملاً جریانشناسانه است و تاریخی نبینیم، در بیان راهکار گفت: اما چکار کنیم؟ به ذهنم میآید اسلام سنتی و مراجع تقلید باید سکوت کنند، همچنان که خود اسماعیلیها سکوت کردند. صحبت درباره نزاریان باید متولی داشته باشد. ایران جزو تاریخش است، اما درباره حشاشین که مقداری مسئله دارد، نمیتواند صحبت کند. باید امثال آقاخان صحبت کنند. ما انتظار داریم وارد صحنه شود. البته آقای داریوش محمدپور از مؤسسه اسماعیلیه واکنشی داشت.
انتهایپیام/